زورگو ، خواب پریشان بسیار می بیند .
حکیم ارد بزرگچه بسیار گردن کشانی ، که به آنی ، دچار زبونی شدند .
حکیم ارد بزرگ آدم بزرگ ، زورگو نمی گردد ، آدم کوچک است که پلید و دیو کردار می شود .
حکیم ارد بزرگگردن کشان ، خیلی زود ، برده آدمهای بد کردار می گردند .
حکیم ارد بزرگآدمیان خونریز ، از همه ترسوتر هستند .
حکیم ارد بزرگنزدیک شدن به آدمهای بی خرد ، تاوانی دهشتناک دارد .
حکیم ارد بزرگسازش بر روی داشته های به یغما رفته ما ، به نام آشتی جویی و دوستی ، از نادانی است .
حکیم ارد بزرگچه بسیار آدمیان نادانی که مهربانی شایستگان را ، بر نمی تابند .
حکیم ارد بزرگره آورد گفتگو با نادان ، دو چیز است : نخست ، از دست دادن بخشی از زندگی ، و دیگری ، گرفتار شدن در گمان پوچ و بی ارزش .
حکیم ارد بزرگنادانی ، خودخواهی به بار می آورد .
حکیم ارد بزرگنادان همیشه از آز و فزون خواهی خویش ، خسته است .
حکیم ارد بزرگشمشیر نادان هایی که در برابر خردمندان می ایستند ، خودسری است و خودستایی .
حکیم ارد بزرگ
فریادهای درونمان ، به ما می گویند که تا چه اندازه ، از خویشتن خویش دوریم .
حکیم ارد بزرگفریادرس پاکزاد است ، او گوشش پیشتر تیز شده و آماده کمک رسانی است .
حکیم ارد بزرگخاموشی بیشه نبرد ، فریادها در سینه دارد .
حکیم ارد بزرگکسانی که سازنده و درمانگر هستند ، کارشان را با فریاد و غوغا پیش نمی برند .
حکیم ارد بزرگفریادهای دردناک و ستمدیده ، شمشیرهاییست که هر آن ، به گونه ای بر روان ستمگران فرود می آیند .
حکیم ارد بزرگبدهکار ، فر و جایگاه خویش را به بازی گرفته است .
حکیم ارد بزرگریشه آدم های سست بنیاد ، همانند نی های مرداب ، لرزان است .
حکیم ارد بزرگ